چشمهای جادویی

دلتنگم..........برای آغوشت..آنجا که از همه ی تعلقات رها میشدم و فقط تو بودی که جانم را در تسخیر خود دراورده بودی.......دلم میخواهدت.......نگاهت را.....دستانت را......آغوشت را.......نه بهتر است بگویم وجودت را

یادش بخیر وقتی مرا در اغوش میگرفتی....دنیا برایم بهشت برین میشد.......با موهایم بازی میکردی و زیر گوشم میگفتی:( فرشته ی من میخوامت).....

راستش را بخواهی اصلا دلم نمیخواهد به یک لحظه نبودنت فکر کنم.....نه تو حالا هستی....با اینکه دوری ولی هستی...به زندگی ام رنگ می پاشی....این دلتنگی ها و بی قراری ها باشد برای زمانی که تو دیگر مرا نخواستی و یا برای همیشه رفته بودی..........تو اکنون هستی....بودنت را جشن میگیرم ای خوب من/.

همه چی مثل یه قصه شروع شد

دست دلم جلو چشم تو رو شد

حال چشای تو خوب بود از اول

اومدی حال منم زیرو رو شد

عاشقتم با یه قلب شکسته

عاشقتم ولی خسته ی خسته

من همونم که تو عالمو آدم

دلشو جز تو به هیچکی نبسته

تو رو میخوامت ، تو رو می خوامت

مثه دیوونه ها دوست دارمت

خیره میمونم به دوتا چشمات

تو رو با این چشا می شناسمت

تو رو میبینم تو رو می خوامت

آخه چشای تو جادوییه

یه جوره دیگه عاشقتم من

دل ِ من عاشق ِ عاشقیه

♫♫♫

تو مثه قصه ی ماهی و دریا

تو مثه بغض تو سینه ی ابرا

تو مثه روزای بارونی خوبی

با تو عوض شده معنی دنیا

تو مثه ساحل ِ خیس شمالی

مثه یه لحظه ی عالیه عالی

تو مثه واقعی بودن رویا

تو مثه آرزو اما محالی

تو رو میخوامت ، تو رو می خوامت

مثه دیوونه ها دوست دارمت

خیره میمونم به دوتا چشمات

تو رو با این چشا می شناسمت

تو رو میبینم تو رو می خوامت

آخه چشای تو جادوییه

یه جوره دیگه عاشقتم

من دل ِ من عاشق ِ عاشقیه